در عصر بمباران اطلاعاتی و جنگهای شناختی امروز، بازخوانی استراتژی یک امام در ۱۴ قرن پیش، تصویری خیرهکننده از یک مدیریت بحران فرهنگی ارائه میدهد. امام محمدباقر(ع) در دورانی که اسلام با ویروس تحریف، اسرائیلیات و فرقههای انحرافی دست به گریبان بود، یک نهضت علمی را پایهریزی کرد که پادزهر تمام این آفات بود. او به ما آموخت که قدرتمندترین سلاح برای حفظ یک مکتب، تولید دانش و تربیت نخبگان است.
به مناسبت سالروز ولادت این احیاگر بزرگ، کنشگری فرهنگی-اجتماعی ایشان را به بحث نشستهایم. برای واکاوی این مهندسی بیبدیل، با حجتالاسلام دکتر مهدی جبرائیلی تبریزی، از کارشناسان علوم دینی و محقق سیره اهلبیت(ع) به گفتوگو پرداختیم.
تأسیس دانشگاه بزرگ علوم اسلامی
حجتالاسلام جبرائیلی در آغاز سخنان خود بر یک نکته کلیدی تأکید میکند: عظمت هر کنشگری را باید در بستر زمانهاش سنجید. او میگوید: امام باقر(ع) در دورهای به امامت رسیدند که از ۷۰ سال سلطه فرهنگی و سیاسی بنیامیه، مسموم بود. این صرفاً یک چالش سیاسی نبود؛ ویروس جبرگرایی، ارادهها را فلج کرده بود، آفت تفرقهافکنی، وحدت امت را نشانه گرفته بود و ارتجاع به سنتهای جاهلی، بنیانهای اعتقادی را میپوساند. جامعه اسلامی در یک خلأ معنوی و آشوب فکری عمیق دست و پا میزد و هر گوشه از آن، گرفتار نحلهای انحرافی و نزاعی فقهی بود.
در چنین فضایی، امام باقر(ع) یک راهبرد کلان و هوشمندانه را در پیش گرفتند. ایشان به جای درگیریهای مستقیم سیاسی که نتیجهای جز حذف فیزیکی نداشت، به یک کنشگری عمیق فرهنگی و اجتماعی رو آوردند. امام(ع) دریافتند برای مقابله با جریانهای فکری مخرب مانند ملحدان، زندیقها، مادیگرایان و همچنین نفوذ فرهنگی یهودیت و مسیحیت، هیچ راهی جز تقویت بنیانهای شناختی و معرفتی امت اسلامی وجود ندارد. بر همین اساس، بزرگترین اقدام ایشان، تأسیس یک مکتب علمی و دانشگاه بزرگ اسلامی در مدینه بود. این نظام آموزشی، نقش کلیدی در انتقال فرهنگ ناب دینی به جامعه و نهادینهسازی آن ایفا کرد.
پرورش نخبگان و حافظان دین
این کارشناس دینی با اشاره به اینکه امام(ع) به جای ساختن بنا، به ساختن انسانها پرداخت، میافزاید: خروجی این دانشگاه، دانشمندان و نوابغی بودند که هر کدام به ستونی محکم برای خیمه اسلام شیعی تبدیل شدند. بزرگانی چون جابر بن یزید جعفی، ابان بن تغلب، محمد بن مسلم و زرارة بن اعین نه تنها راویان حدیث، بلکه متکلمان، فقها و مفسران برجستهای بودند که در مناظرات علمی، از حریم فکری اهلبیت(ع) دفاع میکردند. اهمیت این شاگردان به قدری است که امام صادق(ع) درباره آنان میفرمایند: «هیچ کس به اندازه زراره، ابوبصیر، محمد بن مسلم و برید بن معاویه یاد ما را زنده نگه نداشت و احادیث پدرم را احیا نکرد. اگر اینها نبودند کسی تعالیم دین و مکتب پیامبر(ص) را گسترش نمیداد. اینان پاسداران دین و امینان پدرم بودند...». این حدیث به وضوح نشان میدهد امام باقر(ع) با تربیت این نخبگان، درواقع دین را از خطر نابودی و تحریف نجات دادند. این جنبش علمی چنان گسترده بود که میتوان امام باقر(ع) را بحق، احیاگر فرهنگ و تمدن اسلامی نامید.
جبرائیلی میافزاید: یکی از مهمترین عرصههایی که امام باقر(ع) برای اصلاح آن قیام کردند، حوزه تفسیر قرآن بود. پس از پیامبر اکرم(ص)، به دلیل کنار گذاشتن مرجعیت علمی اهلبیت(ع) و نفوذ فرهنگی بیگانگان، بهخصوص یهودیان تازه مسلمان، تفسیر قرآن دچار انحرافات جدی شد. پدیدهای به نام «اسرائیلیات» یعنی ورود داستانها و خرافات موجود در متون یهودی به تفاسیر اسلامی، معارف قرآنی را آلوده کرده بود. امام(ع) برای مقابله با این تحریف، جلسات منظم تفسیر قرآن برگزار میکردند، به شبهات پاسخ میدادند و حتی خود کتابی در تفسیر قرآن تألیف کردند.
مقابله با تحریف در تفسیر قرآن
وی با ترسیم یک خط قرمز فکری، به ریشه اصلی این انحرافات اشاره کرده و میگوید: امام باقر(ع) یک اصل اساسی را تبیین کردند؛ اینکه فهم عمیق و حقیقی قرآن، منحصر به اهلبیت(ع) است. ایشان میفرمودند: «هیچ چیزی به اندازه تفسیر قرآن از عقل مردمان دور نیست، چرا که یک آیه که کلامی متصل است، اول آن درباره یک مسئله و آخر آن درباره مسئله دیگر است...» (تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۱۱). این کلام به این معناست که قرآن دارای لایههای معنایی، ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه است که کلید فهم آن تنها در دست «راسخون فی العلم» یعنی پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان است. امام باقر(ع) با این بیان، مرجعیت علمی غاصبان و منحرفان را به چالش کشیدند و با قاطعیت فرمودند: «ما خزانهدار علم خداییم، ما مترجم وحی خداییم. ما حجت رسا هستیم بر هر که در زیر آسمان و روی زمین است» (الکافی، ج ۱، ص ۱۹۲).
دکتر جبرائیلی به یکی از بزرگترین تناقضات تاریخی آن عصر اشاره کرده و میگوید: یکی دیگر از اقدامات ضد فرهنگی که پس از رحلت پیامبر(ص) شکل گرفت، ممنوعیت نقل و نگارش حدیث نبوی بود. این سیاست که با شعار فریبنده «کتاب خدا ما را بس است» ترویج میشد، در عمل ابزاری بود برای جلوگیری از نشر معارف اهلبیت(ع) و قطع ارتباط مردم با سنت زنده پیامبر(ص). این بدعت شوم تا اواخر قرن اول هجری، یعنی زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز ادامه داشت. امام باقر(ع) در مقابل این جریان ایستادگی کردند و یک نهضت بزرگ برای احیا، تدوین و فهم حدیث به راه انداختند. ایشان نه تنها به نقل حدیث اکتفا نمیکردند، بلکه اصحاب خود را به درک عمیق و فهم معانی احادیث تشویق میکردند تا از سطحینگری جلوگیری شود.
ترسیم خطوط اصلی کلام شیعی
حجتالاسلام جبرائیلی با بیان اینکه مبارزه امام(ع) پس از قرآن و حدیث، جبهه سومی نیز داشت، به نبرد ایشان در میدان جنگهای کلامی اشاره کرده و میگوید: دوران امام باقر(ع) عصر ظهور و بروز عقاید و افکار گوناگون کلامی بود. ضعف دولت بنیامیه فضا را برای فعالیت فرقههایی مانند خوارج، مرجئه، جبریه و قدریه باز کرده بود. هر کدام از این گروهها با قرائتهای انحرافی از دین، جامعه را به گمراهی میکشاندند. امام(ع) در این میدان نیز وارد شدند و با تبیین عقاید اصیل شیعی، به شبهات پاسخ دادند. برای مثال، با اندیشه سختگیرانه و متحجرانه خوارج مقابله کرده و میفرمودند: «خوارج از روی جهالت عرصه را بر خود تنگ گرفتهاند، دین ملایمتر و قابل انعطافتر از آن است که آنان میشناسند» (الکافی، ج ۸، ص ۲۹۸).
وی با اشاره به نبرد امام(ع) با تفکری که ایمان را بهانهای برای بیعملی میکرد و اساس شریعت را هدف گرفته بود، میگوید: از سوی دیگر، امام(ع) موضع بسیار تندی در برابر فرقه «مرجئه» داشتند. آنها معتقد بودند ایمان صرفاً یک باور قلبی است و عمل صالح نقشی در آن ندارد. این تفکر عملاً راه را برای هرگونه گناه و بیبندوباری باز میکرد و با روح اسلام در تضاد بود. امام باقر(ع) در مورد این فرقه فرمودند: «خداوندا مرجئه را از رحمت خود دور کن که آنها دشمنان ما در دنیا و آخرتاند» (الکافی، ج ۲، ص ۴۰۴). ایشان با این موضعگیریهای قاطع، مرزهای کلامی شیعه را مشخص کرده و از التقاط آن با افکار باطل جلوگیری کردند.
مبارزه بیامان با جریانهای انحرافی
این استاد حوزه و دانشگاه با تأکید بر اینکه امام(ع) ریشه بسیاری از خرافات را در تلاش عامدانه برای اصالتزدایی از فرهنگ اسلامی میدیدند، میافزاید: خطرناکترین جریان نفوذی در آن دوران، یهودیانی بودند که به ظاهر مسلمان شده اما در باطن برای تحریف فرهنگ اسلامی تلاش میکردند. افرادی مانند کعبالاحبار با جعل حدیث و ترویج خرافات، سعی در تغییر باورهای مسلمانان داشتند. یکی از تلاشهای آنان، برتر نشان دادن بیتالمقدس بر کعبه بود. زراره نقل میکند مردی در حضور امام باقر(ع) گفت کعبالاحبار میگوید کعبه هر صبح در برابر بیتالمقدس سجده میکند! امام(ع) با خشم شدید فرمودند: «تو و کعبالاحبار هر دو دروغ میگویید... خداوند بقعهای محبوبتر از کعبه روی زمین نیافریده است» (الکافی، ج ۴، ص ۲۴۰). این برخورد قاطع نشاندهنده حساسیت امام(ع) به حفظ اصالتهای فرهنگ اسلامی و مبارزه با نفوذ فرهنگی دشمنان بود.
حجتالاسلام جبرائیلی در جمعبندی سخنان خود به پارادوکس مبارزه امام(ع) با خطرناکترین تهدید داخلی یعنی دوستان نادان اشاره کرده و میگوید: امام باقر(ع) همچنین با پدیده «غُلات» یا غلوکنندگان که با سوءاستفاده از جایگاه اهلبیت(ع) برای ایشان مقام خدایی قائل میشدند و خود را از عمل به تکالیف دینی معاف میدانستند، بهشدت مبارزه کردند. امام با تأکید مکرر بر عمل صالح، این تفکر انحرافی را رد کرده و میفرمودند: «شیعیان ما، فقط اطاعتکنندگان خدا هستند» (الکافی، ج ۲، ص ۷۴).
در نهایت، باید گفت امام محمدباقر(ع) با یک مهندسی فرهنگی دقیق و همهجانبه در عرصههای تفسیر، حدیث، کلام، فقه و مبارزه با انحرافات، اسلام اصیل را از گزند تحریفها مصون داشتند و بستری برای شکوفایی بینظیر علمی در دوران فرزندشان امام صادق(ع) فراهم کردند. ایشان بهراستی «باقرالعلوم» یعنی شکافنده دریای بیپایان دانش بودند.




نظر شما